- ۹۵/۱۲/۱۳
- ۰ نظر
میدانی؟
این روز ها دائم به این فکر میکنم که اگر " قلب المومن بین اصبعی من اصابع الرحمن* " باشد که هست، وقتی یک نفر را دوست میداریم این خداست که دل ما را میبرد میگذارد گوشه ی حیاط دل آن طرف یا خودمان دلمان را از روی انگشت های خدا قل میدهیم و پرت میکنیم در حیاط دل آن طرف؟
و خب در هر صورت.. از کجا معلوم او با چاقو برندارد دلمان را جرواجر کند و پرتش نکند در کوچه؟
راستش من هیچ وقت انقدر شجاع نبودم که بگویم "به تیغم گر کشد دستش نگیرم / و گر تیرم زند منت پذیرم.." این را اضافه کن به ترس از ارتفاع.. از روی انگشت های خدا کجا بپرم؟ آن هم بی بال! آن هم تر من!!
*بحار/ج 72 / ص 48
- ۹۵/۱۲/۱۳